وقعت جوین
ودیگر روز دوشنبه نماز بام(١)حصار بستد وغارت فرو گرفتند و چاشتگاه را امیر شاهنشاه را اندر جوین(٢) بگرفتند و به لشکرگاه بردند وقریب هزار و دویست مرد از آن شهر کشته شد و بسیاری اسیر گرفتند و بند کردند و ببردند، وبه خراسان فرستاد، و آنجا بنشست تا عید روزه بگذشت، به برونج آمد و اندر جانب مغرب به كلموه فرود آمد و مردمان قرقه چند بار با وی [آو]یختن بردند(٣) و بسیاری گوسفند و اسب و کالای از آنِ روی ببردند، و درق را بازفروخت و قریب سیصد هزار درم ازیشان بستد و ایشان را ایمن کرد، و از کلموه بوالقسم ينال را که سپاه سالار لشکر وی بود باسواری درپست به رسولی فرستاد، وگفت:هین حصار بستدم ومرد کُشتم و گرفتم، هیچ بهانه ماند؟ وامیر بوالفضل باز ابی(٤) کرد و سر در نیاورد و گفت: با چنین معاملت که تو میکنی ولایت خواستن نباشد! بوالقسم ینال(٥) بازگشت و به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هم در قسمت زیادی از عراق ایران نام ماه های زراعتی همان ماههای روستائی قدیم است.
١. نماز بام، یعنی نماز صبح . چه بام صبح و مقابل با شام است و باعداد مرکب از آن است، سعدی گوید:
امشب سبکتر می زنند این طبل بی هنگام را یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را
۲. در اصل ((واندر جوی بگرفتند)).
3. آویختن بردند -یعنی طرفیت کردند چه آویژه و آویزش به معنی نبرد و زد و خورد است، و(( تاختن بردند))
هم محتمل است ولی از کلمهٔ (( با وی)) آويختن به نظر می رسد.
۴. ابی به کسر اول و یاء مجهول به معنی اباء و سر بر تافتن است و از باب اماله الف بدل به یاء شده است
5. اصل: بتال
نزدیک وی شد او امیر بوالمظفر و امیر بوالحسن بر امیر بانصر به قلعه برونج بودند و قریب ده هزار مرد با ایشان با سلاح تمام، آنجا یک روز جنگ آغاز کرد و هیچ نیامد وی را، چندکس از آنِ وی بگرفتند [و] خسته کردند، باز رسول فرستاد بوالقسم نیشابوری را، و امیر بوالفضل گفت: که اگر دست از کشتن و غارت کردن بداری فرمان برداری کنم، هفت روز هیچ کس را نیازرد، و به هر دهی پیش رزه حنباشکی (؟) فرستاد، و مردمان را همه ایمن کرد.