آمدن یاقوتی دفعت اول به سیستان

از کتاب: تاریخ سیستان
08 March 1485

روز پنجشنبه هشتم رجب سنهٔ ست و اربعین و اربعمائه. و نه روز بود به سیستان با دو هزار سوار مهمان امیر اجل سید ملک مؤید ابوالفضل - رحمة الله . که البته آندر همه سیستان از هیچکس یک من کاه نستدند و هیچ کس را به یک دانگ زیان نکردند، و روز شنبه هفدهم رجب برفت به سوی مکران و به مکران وی را خطبه کردند و خواهر امیر مهیا را به زنی به وی دادند، و بازگشت و خود به راه بیابان کرمان به قاین رفت و و لشکر وی بیشتری به سیستان باز آمدند و روزی چند آنجا بودند، وبوالمظفر حضر (كذا) که نقيب درگاه(٢) بود با [آن] لشکر بفرستاد، باز در سیستان وی را بگرفتند و بند کردند(٣) و با خویشتن به قاین(۴) بردند و بیرون نگذاشتند تا به شکنجه و مطالبت ازو شش هزار دینار ستدند، و از [اینجا] مکاشفت میان وی و آن امیربوالفضل بیفتاد، تا او(۵) به خراسان رفت و منشور سیستان طلبید از امیر حضری(۶) پدر خویش [و کسی] را به عراق فرستاد و نامه ها نبشت به نزدیک امیر طغرل و منشور سیستان بستد و بیامد به سیستان و به رون و جول(٧) فرود آمد روز یکشنبه دوازدهم شعبان سنهٔ سبع و اربعین و اربعمائه.

آمدن یاقوتی بار دیگر

و روز آذر(٨) سال بر چهار صد و بیست و چهار از یزدجرد [بیامد]، و روزی چند

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

١. امبر یاقوتی پسر داود چغری بیک و برادرزاده سلطان طغرل سلجوقی است.

۲. یعنی نقبب درگاه امیرابوالفضل بود و برای مهمان داری و رسیدگی به مایحتاج لشکر باقرتی فرستاده شده بود

3.یعنی کسان یاقوتی بوالمظفر خضر با حضر را بگرفتند.          ۴. فصبهٔ قدیم و امروزی قهسنان است

۵.یعنی، بافرتی.                 ۶.ظ: چغری زیرا پدر یاقوتی امبر جفریست.

٧. رون و جول - در اول کتاب ((رون)) به فتح اول و ثانی ضبط شده و ظاهرا از اعمال سیستان است لیکن در کتب

مسالک ذکری از آن نیست.

٨. روز آذر یعنی روز نهم ماه پارسی... و عجب است که بدون رسم و عادت این تاریخ و با این که تا این جای روزها و ماه ها و سال ها عربی و هجری مقرر بوده یک باره، روز آذر و سال چهارصد و بیست و چهار یزدجردی به یاد مورخ آمده است - گمان این است که تاریخ باز آمدن یاقوتی را از روی حافظه برزگران و دهقانان یادداشت کرده باشد، چه درین سفر یاقوتی در سیستان قتل و غارت فراوان کرده و در جوین به تنهائی که قصبه ای بیش نبود هزار و دویست مرد کشته و در سایر روستاها مردان کشته و زنان برده کرده است- و روستائیان و برزگران هنوز تاریخ روز و ماه و سال را از تقویم قدیم فارسی نگاه می داشته اند. چنان که اکنون



آنجا ببود و مردمان رون و جول با وی شدند وهیچ کس را از آنجا نیازرد و رسولان فرستاد و منشور خویش عرضه کرد نپذیرفتند و قبول نکردند، و امیربوالفضل گفت: مرا بر قول تو هیچ اعتماد نیست ترا نخواهم و ترا خطبه نکنم، سیستان از دست من به شمشیر بیرون توان کردن؛ وی از آنجا برخاست و به جوین آمد، و دیگر راه رسول فرستاد، رسول وی را باز فرستادند و گفتند: تو هنوز به سیستان قلعهٔ نستدی و حصار نگرفتی و مردی نکشتی، ترا به حجّت طاعت دهیم، تا رسول وی برفت اوبه درق آمده بود، چون سخن بشنید بازگشت، روز یکشنبه بیست و ششم شعبان به جوین نماز دیگر ناگاه خویش اندر انداخت، و مردمان غافل بودند وبه خانه هاء خویش باز آمده ازآنچه برایشان بگذشته بود و نیازرده، جنگ اندر گرفت و مردمان را از حصار بازداشت.