آمدن رسول میر جغری
روز سه شنبه بیست و دوئم ماه ربیع الآخر سنهٔ ثمان و اربعین و اربعمائه بر طالع سعد بیست و سه درجه، و آن روز [آنان را] در خانهٔ میر ارتاشی که اندر شارستان سیستان است به درِ لب آبِ ئرئان(۴) برد[ند] و بر راه سه هزار مرد نشسته بودند با خود و جوشن و زره و ساقه(۵) و سپر[ونا] جخ و نیزهٔ قمه(۶)، و چندانک کنگرهٔ قلعهٔ ارک بود از هر کنگرهٔ جوشنی سواری(٧) و خودی و سپری کرگ، و ساز سواری تمام، نهاده بودند از سر تا پای آراسته، و هنوز هیج درِ سلاح خانه باز نکرده بودند، و این آن بود که که اندر دست مردان بود؛ رسولان چون از آن سو بر لب آب رسیدند، کشتی ها به برایشان بردند و ایشان را به کشتی گذاره آوردند، و حاجبی با سواری پنجاه به برایشان رفت، و بران سونِ (کذا) شهر تا به لب آب هیرمند که به در شهر می رفت از آن سوی آب بزیان، و با ایشان همی آمدند تا به در شارستان، چون رسولان و حاجب که با ایشان از لب آب آمده بودند اندر رفتند، در سخت کردند(٨)،وآن دیگران را اندرنگذاشتند،تا آن وقت که رسولان پیش امیراجل بوالفضل رفتند، اندر باغ میمون، و او اندر خنب کرکین(؟) نشسته بود، و غلامی صد و پنجاه خُرد پیش وی به خدمت، و مردی دویست ازخاصگان وی با سلاح تمام؛ رسولان اندر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. مخفف (که توی) است. ٢. یعنی نزد طغرل خواستند رفتن. ٣. و هوا بوسلیمان داود چغری بیگ بن میکائیل بن سلجوق بن دقاق برادر سلطان طغرل بیگ سلجوقی. ۴. صفحهٔ بعد (بزیان). ۵. کذا، و این لغت با یکی از معانی اسلحه در کتب لغت یافته نشد و شاید ((ساقه)) به معنی ساعدبند و ساق بند باشد و آن صفحاتی فولادی بوده که در زیر ساعد و پیش ساق تا زیر زانو می بسته اند. ۶. در اصل: (( نیرهٔ قنه)) با راء مهمله است و معنی آن مفهوم نشد و حدساً اولی را ((نیزه)) دانستیم و دومی لاینحل ماند-شاید: قمه (؟) ٧. در اصل: ((جوشی سواری)) و ازین عبارت معلوم می شود که در ایران هم جوشن سوار و جوشن پیاده با یکدگر فرق داشته است. ٨. در اصل ((و در سخت کردند)) و واو زائد به نظر رسید- یعنی در شارستان را بستند و کسان رسولان را به داخل حصار اصلی راه ندادند.
آمدند و نماز بردند چون برخاستند خاست(۱) جوهری بزرگ قیمتی [و] دیناری هزار پیش وی نثار کردند و برفتند و به خانهٔ ارتاشی فرود آمدند.