نسبت بُختُ النَصر
بخت النصر نبیرهٔ رستم دستان بود از سوی دختر، خواهرزادهٔ فرامرز، و او را نام بخت نرسی بن گیو(٢) بن جودرز بن کشواد(٣) بن اشجور بن فرجیر بن حیر بن یشودان ابن انبوت بن نابجن بن تفر بن تفوک بن وایذنج بن ذنج [بن...] مای شوبن نوذر بن منوچهر الملک(۴)؛ بهمن اسفندیار نبیرهٔ ابن یامین(۵) بود از سوی مادر، چون بنی اسرائیل یحیی را و زکریا- علیهماالسّلم- را بکشت، بخت النصر را آنجا فرستاد، تا خون ایشان باز آورد، و ایزد- تعالی- بخت النصر را و مردان سیستان را به مردی اندر کلام خویش یاد کرد و گفت جلّ قوله تعالی: عِباداً لَنا اُولی بَاسٍ شَدید، چون این آیت بیامد سادات و بزرگان عرب از مهاجر و انصار عجب کردند که چگونه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هم آورده اند و این نوع تصرف و تصحیف در غالب مصادر فارسی بکار آمده مانند منشن- منش- منشت- خورشن- خورش- خورشت- پاداشن پاداش پاداشت و غیره. و این تنها کتابی ست از کتب اسلامی که نام درست این طایفه را ذکر کرده است. ۱. این روایت مخالف روایت شاهنامه است و ظاهراً از داستان بهمن نامه باشد. ٢. در اصل: این اسم تراشیده شده و به این شکل درآمده و چیزی از آن اسقاط گشته و گویا (وی) بوده، وی و بی و ویب و بیب از اسامی گیو است. ٣. در اصل (شور) بوده و با مرکب دیگر اصلاح شده است. ۴. طبری: بختر شه و انه رجل من العجم من ولد جودرز (طبع لیدن سری ۱ جلد ٢ ص ۶۴٩) و نسب جودرز را چنین آورده: جودَرز هو ابن جشوادغان (حاشیه: و کان یقال له ایضاً سور) بن سحره (یسحره- سحره- شخره) بن فرحین (ح: قرحین) بن حبر (ح: حبر) بن رسود (ح: وسود سوذان- راسود) بن اورب (ح: اورث- اوب- اروب) بن تاح (ح: تاج- باح) بن رسسک (ح: زشنگ- ریسنگ- رشیک) بن ارس(ح: راس- اریس؟) بن وتدتح (ح: ویذیح و ندیح- وندیج- وندح) بن رعر (ح: ذر- عرا- رعرا ؟ رحرا) بن نودراحاء (ح: بوذر راجاه- بودارجاه- بوداراحاه) بن منسواغ (میسوا- میشو) بن نوذر بن منوشهر (س۱ ج٢ ص ۶۱٧- ۶۱٨). ۵. کذا و الصحیح (بن یامین) .
مردان بودند تا ایزد- تعالی- ایشان را بستود، پیغامبر (صلعم) گفت: اِنً اُمًتی سَتَغلِبُ عَلَیها، فخر کرد به سیستان و به روزگار اسلام ایشان، و بزرگترین فخری شهر سیستان را کلام خدایست و قول رسول صلّی الله علیه و سلّم.