نشستن مهدی به خلیفتی و فرستادن یزید بن منصور به سیستان

از کتاب: تاریخ سیستان
08 March 1485

مهدی خال خویش را یزید بن منصور را به سیستان فرستاد پس از آن که زهیر به عراق رسیده بود و یزید بن منصور زیاد بن همام را با خویشتن به سیستان آورد و به شهر اندر آمد روز سه شنبه سه روز گذشته از شوال سنهٔ ست و اربعین و مائه و با مردمان بسیار نیکوئی کرد و مردی عادل بود، یک چندی ببود، اندر سنهٔ خمسین و مائه به بُست شد بدان سبب که آنجا مردی برخاست از لغبریان(۵) نام وی محمد بن شدّاد و آذرویه المجوسی و مرزبان المجوسی با گروهی بزرگ بدو پیوستند، چون قوی شد قصد سیستان کرد، یزید بن منصور به حرب او شد و عثمان طارابی را بر سیستان خلیفه کرد ومیان ایشان بسیار حرب ها ببود، آخر یزید بن منصور هزیمت شد و راه نیشابور برگرفت و عبیدالله بن العلاء با او بود، در راه او را خلیفت خویش کرد و به سیستان فرستاد. 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. ناقل الفری، ابرع فی نقل القوائم (المنجد). 

٢. در اصل (بکشت) بود. ( روایت این سه فصل در تاریخی به نظر نرسد)

٣. کذا... و بعد با مرکبی دیگر (بدحول) را خط زده و روی آن (فی الفور) نوشته اند شاید مراد به دخول رسول و وصول نامه است و نقطهٔ خاء اسقاط شده است. 

۴. گویا مؤلف درین عنوان اشتباهی کرده است زیرا خلافت مهدی عباسی در ثمان و خمسین و مائه بوده نه در خمس و اربعین و ظاهراً مراد مؤلف درین سال بیعت گرفتن منصور است برای مهدی و خلع عیسی بن موسی از ولایت عهد و حال این که این کار هم در سبع و اربعین است نه خمس و اربعین و این اشتباه تنها در عنوان از واقع است ورنه در مطالب متن رویهٔ تاریخ محفوظ است.

۵. کذا...؟ بلعنبریان؟... در تواریخی که در دسترس بود ذکری از خروج محمد بن شداد و آذرویه و مرزبان نیست- جز این که در سنهٔ خمسین و مائه در خراسان و حدود هراة و قهستان مردی از ایرانیان معروف به (استاذسیس) و معاون او معروف به (حریش) سیستانی بر عرب خروج کردند و خراسان را گرفتند و رایات عرب بشکستند تا باز منصور ((خازم بن خزیمه)) را به جنگ آنان فرستاد و خازم به جنگ و گریز و حیله و نیرنگ بعد از یک سال سپاه مزبور را بشکست- و این هر دو روایت از حیث تاریخ و محل وقوع شبیه به هم است لکن اشخاص آن هیچ شباهت اسمی با هم ندارند مگر محتمل است که نهضت محمد ابن شداد و آذرویه و مرزبان در سیستان متعقب و مربوط به نهضت سیس بوده و شعبه ای از انقلاب مزبور باشد که بعد از ختم آن در خراسان این یکی نیز به خودی خود ختم شده است.