ای پر از فیض وجود تو جهان

از کتاب: هفت اورنگ ، مثنوی

ای پر از فیض وجود تو جهان!

غرق نور تو چه پیدا چه نهان!

مایهٔ صورت و معنی همه تو

با همه، بی همه، تو، ای همه تو!

بی نصیب از تو نه چندست و نه چون

خالی از تو نه درون و نه برون

متحد اولی و آخری ات

متفق باطنی و ظاهری ات

کرده ای در همه اضداد ظهور

هیچ ضد نیست ز نزدیک تو دور

جامی از هستی خود پاک شده

در ره فقر و فنا خاک شده

در بقای تو فنا می خواهد

وز فنا در تو بقا می خواهد

از خود و کار خودش فانی دار!

و آن فنا را به وی ارزانی دار!

چون فنا شد به بقایش برسان!

بر سر صدر صفایش بنشان!

کن به صافی صفتان رهبری اش!

متصف ساز به صوفی گری اش!