سخن اندر ناحیت هندستان و شهرهای وی
مشرق وی ناحیت چینست و تبت و جنوب وی دریاء اعظم است و
۱-غزر ؟
64 10
مغرب وی رود مهرانست و شمال وی ناحیت شکنان و خانست و بعضی از تبت و این ناحیتیست بسیار نعمت و آبادان و بسیار پادشاییی، و اندر وی شهر های بسیارست و کوهست و بیابانست و دریاست و ریگ است و از وی طیبهاء گوناگون خیزد و مروارید و یاقوتو الماس و مرجان و در و از و داروهاء بسیار خیزد بی عدد و جامهای عجب گوناگون. واندردشتها و بیابانهاءوی جانوران گوناگون اند چون پیل و کرگ و طاوس و کر کری و طوطک و شارک و آنچ بدین ماند. و این بزرگترین ناحیت است [۱۴b] اندر آبادانی شمال.اندرهمه هندوستان، نبید حرام دارند و زنا مباح دارند و همه بت پرستند.
۱-قامرون۱ – قامرون ملکیست بر مشرق هندوستان پادشای او را قامرون خوانند ، آنجا کرگ بسیارست و معدنهاء زر بسیارست و از و سنباده و عود تر خیزد نیک .
۲- صنف – شهریست بزرگ و پادشاهی قامرونست ، از وی عود صنفی خیزد.
۳- مندل - شهریست خرد از پادشاهی قامرون ، ازو عود مندلی خیزد واین هر دو شهر بر کران دریاست.
-فنصور – شهریست بزرگ جای بازرگانان وازو کافوربسیار
____________________________________________________________
۱Assam = Kamarupa
65 10
خیزد و بار گه دریاست، ملک فنصوررا سطوها خوانند و او را مملکت جداست و اندر ناحیت منصور، ده پادشاست همه از دست سطوها.
۵- هدنجیره – شهریست بازار او یک فرسنگ و پادشاه وی سطو ها و شهری خرمست و با نعمت.
۶- قمار – شهری بزرگست و ملوک قمارعادل ترین ملکانند اندرهندوستان و اندر همه هندوستان زنا مباحست مگراندرقمارکی حرام دارند.وصلت ملوک قمار، دندان پیل است و عود قماری.
۷- نمیاس و هر کند، اورشین، سمندر،اندراس ، این پنج شهر بزرگ بر کران دریا وپادشاهی دهم راست و دهم ازخویشتن بزرگتررا نه بیند و گویند کی مراو را سیصد هزارمرد لشکرست. وبهنچ جای ازهندوستان عود ترنیست مگرپادشاییی قامرون و پادشاییی دهم.و از این شهرها پنبه نیک خیزد بسیار. و پنبه ایشان بردرخت بود و سالهاء بسیاربردهد. ومال این ناحیت سپید مهره است کی آنراچون بوق بزنند وآنرا سنبک [ * شنک ] خوانند . و اندرین ناحیت پیل بسیارست.
۸ – طوسول – ناحیتیست بزرگ بچین پیوسته و میانشان کوهیست. و ایشان مردمانی اسمرند و جامه او ایشان از پنبه است.
۹- موسه – ناحیتیست بچین و بطوسول پیوسته و ایشانرا حصارها و بنا هاء استوارست و مشک بسیارخیزد از آنجا.
66 10
۱۰- مانک – ناحیتیست بچین و موسه پیوسته و این هر سه ناحیت را باچینیان حربست و چینیان بهتر آیند.
۱۱- نوبین – سرحد مملکت دهم است و طعام و غله ّ سرندیب از این شهرست.
۱۲- اورشفین – شهریست واورا ناحیتیست چون جزیره بدریا اندررفنه وهواء اوبدست. واین دریا را آنجا بحر الاهناب خوانند و پادشاییی از آن زنی بود راینه ۱ خوانند. واندروی پیلانند عظیم با قوت چنانک در هندوستان جاییی دیگر نیست و از وی پلپل و [ دار] نیزه بسیار خیزد.
۱۳- ملی –چهار شهرست برکران دریا و هرچهارشهررا ملی خوانند و پادشاییی بلهرایست و ازآنجا دارنیزه و پلپل بسیارخیزد.
۱۴- صور۲ ، سندان، سویاره ۳، کبناته ۴این چهارشهرست برکران دریا واندرومسلمانند وهندوان واندرومزگت آدینه است و بتخانه و مردمان این شهرموی فروهشته دارند وبیک ازار باشند.[ ۱۵a ] بهر وقتی وهواشان گرمست. وپادشاییی از آن بلهرایست. وبنزدیک ایشان کوهیست براوخیزران، ودارنیزه و پلپل وجوزهندی بسیارروید وازکبناته نعلین خیزدکی به همه جهان برند.
۱۵- قامهل – شهریست با نعمت و پادشاییی بلهرایست.
___________________________________________________________________________
۱-رانیه ؟ ۲- نگاه کن به ۵ قسمت ۹ ۳- سوباره .
۴ و۵ -کنبایه
67 10
۱۶- بابی- شهری با نعمت است و پادشای وی مسلمانست وعمر بن عبدالعزیز کی خروج کرد و منصوره بگرفت از این شهربود.
۱۷ ـ قندهار – شهری عظیم است و اندر و بتان زرین و سیمین است بسیار، وجای زاهدانست و برهمنانند. وشهری با نعمتست و او را ناحیتیست خاصه.
۱۸- حسینا کره۱ – جاییست با نعمت و ناحیت بسیاردارد.
۱۹- بجونه – دهیست آبادان بر کران دریا.
۲۰- کونسر – شهریست خرد و اندر و بت خانهاست.
۲۱- نونون – شهریست و گویند کی اندر وی بیش از سیصد هزاربتست واندروروسبی خانهاء بسیار.
۲۲- بکسان – دهیست آبادان و مردمان وی موی سر و ریش بسترند و اندر و بتان بسیارند زرین و رویین.
۲۳- همانان – جای زاهدان هندست و بر همنانند و گویند کی ما از قوم ابراهیم پیغمبریم صلوات الله علیه.
۲۴- بلهاری ۲ شهری بزرگست وآبادان وجای بازرگانان هند وخراسان وعراق است وازومشک بسیارخیزد.
۲۵- زمیند ۳ – شهریست آبادان و ازو جامهاء شاره خیزد و اندرین همه پادشاه بلهرایست. وازپس این پادشاه قنوج است.
۲۶- فمه ۴ –شهریست خرد و گوهر های بسیار بدین جای افتد.
_________________________________________________________________
۱-چسیناگره . ۲ – Ballahari ؟. ۳ –ربیند ۴-نمه.
68 10
۲۷- خالمین – شهری است خرد و آبادان و [ از آنجا ] جامهء مخمل و شاره و دارو هاء بسیار خیزد.
۲۸- برهاره – شهری است بزرگ و با نعمت.
۲۹- قنّوج ۱ – شهری بزرگست و مستقررای قنوج است ، و این پادشاییست بزرگ و بیشتر از ملوک هند طاعت او دارند. و این رای مهمتر از خویشتن کس را نه بیند و گویند کی او را صدوپنجاه هزار سوارست و هشتصد پیل کی بزور حرب بر نشینند.
۳۰- بلری، قلری، نری، رور۲ ، این هر چهار شهرازسندست ولکن ازین سوی رود مهرانست ، جاییی با نعمت بسیاراست ومنبردر آنجا هست و جهازهاء هندوستان بدین شهرکها افتد، اما رور برود و باره است محکم و جاییی ترست و نمناک.
۳۱- بسمد – شهریست خرد از هند و با نعمت بسیاراست.
۳۲- ملتان – شهری بزرگست از هند و اندر او یک بت است.
سخت بزرگ وازهمه هندوستان بحج آیند بز یارت آن بت و نام آن بت مولتان است و جاییی استوارست با قندز و سلطان وی قرشیست از فرزندان سامست و بلشکر گاهی نشیند برنیم فرسنگی و خطبه بر مغربی کند ۳.
۳۳- جندرور۴ – شهر کی خرد است بنزدیکی مولتان.
_________________________________________________________________________________
۱- Qinnauj. ۲ – رور. ۳ – منظور خلقای فاطمی ۴- جندروز.
69 10
۳۴- جابر سری – دهیست آبادان و با نعمت بسیارواندروی خرماء هندی و خیارشنبربسیاراست.
۳۵- بهرایج – شهری بزرگ بوده است و اکنون ویرانست و اندک جاییی مانده است.
۳۶ - لهور- شهریست با ناحیت بسیار و سلطانش از دست میر ملتانست و اندرو بازارها و بت خانهاست و اندرو درخت جلغوزه۱ و بادام و جوزهندی بسیارست وهمه بت پرستند.[ ۱۵b ] و اندروی هیچ مسلمان نیست.
۳۷- رامیان - شهریست بر سر تلی عظیم و اندروی اند کی مسلمانان اند و ایشان را سالاری خوانند و دیگرهمه بت پرستان اند. و آنجا بردهء هندو وجهازهندوستان افتد بسیار. وسلطان وی از قبل امیرمولتان است و بردرشهربت خانهء است واندروبتیست رویین بزر[ آ ] گنده و آنرا بزرگ دارند و سی زن اند کی هرروزی گرد این بت برآیند باطبل و دف و پای کوفتن.
۳۸- جالهندر۲ – شهریست برسرکوهی اندرسرد سیروازومخمل ووجامهاء بسیارخیزد، ساده و منّقش ، واندرمیان رامیان و جالهندر پنج روزه راهست و همه راه درختان هلیله و بلیله۳ و آمله۴ و دارو هاست، کی بهمه جهان ببرند، واین شهرازحدود رای قنوج است.
۳سلابور – شهری بزرگست با بازارها و بازرگانان وخواستها
_______________________________________________________________
- Pinus Gerardiana. ۲-این چند جمله، باید دنبال شماره ۲۹ آمده باشد. ۳ –Terminaliabelerica ۴- Embihica officinalis.
70 10
و پادشاییی ازآن رای قنوج است و درمهاء ایشان گوناگونست کی داد و ستدشان براوست.چون باراده ، و ناخوار و شبانی و کبهره و کیموان و کوره و هریکی را وزنی دیگرست واندرو بتخانهای بسیارست و دانشمندان ایشان برهمن اند و شکروپانید وانگبین و جوزهندی و گاووگوسپند واشترسخت ۱ بسیارست .
۴۰- بریهون - شهریست چون رباطی وهرسالی اندروچهارروزبازارتیزباشد وازنجا بقنوج نزدیکست وحدودرایست واندروسیصد بت خانه است. واندروآبیست کی گویند کی هرکه خویشتن را بدان آب بشوید هیچ آفش نرسد و هرپه کی مهتری ازایشان بمیردهمه کهتریکی اندرسایه اوباشندخویشتن بکشند. وپادشاهایم شهر برتخت نشیند وهرجا که رود آن تخت را برکتفها همی برند بسی مرد تا آنجا که اوخواهد.میان این شهروتبت مقدارپنج روزه راهست اندرعقبهاء سخت
۴۱- هیتال - ناحیتیست به نزدیکی قنوج، میانشان کوهیست عظیم و ناحیتی خردست ولکن مردمانی جنگی و مبارزو پادشایی اواز ملوک اطرافست و میان وی میان رای قنوج دشمنیست.
۴۲- طیثال – ناحیتیست بهیتال پیوسته، میانشان کوهیست صعب کی بارها کی برپشت بربسته باشند باشند بدان کوه بگذارند۲ و جاییی کم نعمتست.
__________________________________________________________
۱- شاید: بخت و بختی . ۲- بگذرانند.
71 10
۴۳- بیتال۱ – ناحیتیست بطیثال پیوسته و جای بازرگانان همه جهانست وازنجا مشک بسیار خیزد.
۴۴- طافی۲ – ناحیتیست به شهرهاء آبادان و نعمت فراخ و مردمانش اسمرند و سپید.
۴۵- سلوفیین۳ – ناحیتیست بزرگ با خواستهء بسیار وایشان ملک را نجایه خوانند وایشان زن ازقبیله بلهرا کنند وازاین ناحیت صندل سرخ بسیارخیزد.
۴۶- لحرز۴ – ناحیتیست کی بنام ملک ایشان بازخوانند، وآن ناحیتیست باعدل و داد وگویند کی با وی صد هزارمرد برنشیند وازاین هرسه ملک ۵ او شجاع تراست و ازاین [۱۶a] ناحیت عود وصندل خیزد.
۴۷- گردیز – شهری است برحد میان غزنین وهندوستان برسرتلی نهاد و مراورا احصارمحکم است و سه باره دارد ومردمان او خوارج اند.
۴۸- سول – دهیست برکوه با نعمت واندراوافغانانند. چون ازآنجا بروی تا بحسینان راه اندرمیان دوکوهیست، واندرین راه هفتاد ودو آب بیاید گذشتن، وراهیست با مخاطره و بیم.
۴۹ - حسینان – شهریست گرم سیربرصحرانهاده.
____________________________________________________________
۱- نپال ؟ ۲- طاقی . ۳ – سلوقیین. ۴ – الجرز. نگاه کن به ۵ ، قسمت ۹ ب.
۵ – ملک طاقی، ملک سلوقی ، ملک جرز.
72 10
۵۰- بنیهار۱- جاییست پادشای او مسلمانی نماند و زن بسیار دارد ، از مسلمانان واز افغانان و ازهندوان پیش ازسی، و دیگرمردم بت پرستند و اندروی سه بت است بزرگ.
۵۱- هیوان – شهری است بر سرکوه نهاده، وازاین شهرآبی فرود آید بدامن کوه و اندرکشت بکارشود.
۵۲- جلوت و بلوت ۲ – دوشهرست برراست و چپ راه نهاده و برسردوکوه، آبی اندرمیانشان همی گذرد، واندروی بتخانهاست، و از وی نی شکر وگاو وگوسپند خیزد.
۵۳- بیروزه – شهریست اندرحدود مولتان و درهندوستان است،همه جهازهاءهندوستان آنجا افتد واندروی بتخانهاست.
۵۴- لغمان – شهریست برمیانه ۳ برکران رود نهاده وبارگه هندوستان است، وجای بازرگانان است و اندروبت خانهاست.
۵۵- دینور ۳ – شهریست برابروی بر کرانهء رود نهاده، واندروی جای بازرگانان است ازهمه خراسان، واندروی بتخانهاست، و اندرین هردو شهربازرگانان مسلمانند مقیم، واین دوشهرآبادانست و با نعمت.
۵۶- ویهند – شهری بزرگست و پادشاه وی جیپال است، واین
__________________________________________________________________
۱-نگاه کن به ۶ قسمت ۱۳. ۲- در ۶ قسمت ۱۵ هر دو کلمه با تشدید و او ضبط شده است ۳- برمیانه: ۴قسمت ۱۳ ۴ – دنپور
73 10-11
جیپال اندر طاعت رای قنوج است و اندرومسلمان اند اندک.وجهازهای هندوستان بیشتربدین ناحیت افتد ازمشک وگوهروجامهاء باقیمت.
۵۷- قشمیر – شهری بزرگست وبا نعمت و بازرگانان بسیار و پادشاه وی رای قنوج راست و اندر وی بت خانهای بسیارست کی هندوان آنجا بز یارت آیند.