ذکر هفتاد و پنجم
در نامه نوشتن امیر نوروز به ملک شمس الدبین کهین
چون شهور سنۀ احدی و تعسین و ستّمائه[۶۹۱ّ] درآمد، راوی چنین تقریر کرد درین سال مذکور امیرنوروز و مکتوبی نوشت به ملک سعید شمس الحقّ والدّین و درآمدن او به هرات اشتیاق و نزاع تمام نمود و گفت که ((به دولت پاشداه عادل باذل روشن بَختِ آسمان تخت،
شعر [رشیدو طواط]
هُوَالمَلِکُ المَیمُونُ بَیضٌ سُیُوفُهُ لِقَهرِ ضَلالٍ اَو لِنَصَرِ رَشادِ
اوست پادشاهی خجسته، سفید است شمشیرهای او
از بریا شکستن گمراهی یا از بریا یاری کردن راه است
غازان خاص۲ =خطّۀ هرات۳ که مقر عزّ و جلال و محطّ منی و آمال است، آبادانی پذیرفت و به اضعاف آنچه ملک اسلام مشاهده کرده امروز در وی رعیٌت است و جمعیت و خصب نعمت. می باید که ملک اعظم از آن قلعۀ محروسه – که قللش با اوج فلک اثیر راز می گوید و حضیضش با تحت ثری پهلو کی ساید – به دارالملک هرات حرکت فرماید و تخت امارت موروثی را به قدوم خود مزّین گرداند.
شعر
به شهانشهی تاج بر سر نهد همی تخت از چرخ برتر نهد
جهان را ز سر و روسنای[ی] دهد روان را به داد آشانی دهد
و چون به هرات نزول کند، مصاحب او پیش غازان رَوَم و به هر مابه و طلب که خاطر او بدان ملتفت و متعلق بوَد اجتهاد و سعی [۳۷۸] بلیغ در اسعاف و انجاح او بذل کنم. زیادت کتابت۴ حاجت نیود، والسلاّم.))
_____________________________________________________________________
۱ . اصلک هفتاد و سیم. ۲ . ظ خان! ۳ . اصل: عاران حاص حطه هراه
۴ . اصل:کتابت.