علی الخصوص ابی بکر سرور احرار
علی الخصوص ابی بکر سرور احرار
که اوست رثائی اثنین اذهمافی الغار)
بذات پاک نبی بود نسبت خاصش
چو آب با گهر و همچو رنگ با گلزار
بضاعتش همه تسلیم راه احمد بود
چو صبح نقد نفس نیز داشت وقف نثار
بنای خانهٔ دین ریشهٔ نهال یقین
طلوع مهر ازل صبح گلشن اسرار
رسول حق دگری همچو او ندیم نداشت
بحین بعثت و هنگام غزوه و بن غار
ز بسکه بود سراپای او فدای رسول
نهاد از سر اخلاص پای در دم مار
ظهور موج نخستین وجود کامل اوست
از آن محیط که گردید وین کمال اظهار
رسید کار عودیتش بمعراجی
کشد عتبق مخاطب ز حضرت غفار
نداشت گوهرش از ما و من غبارنحی
اگر چه موج صفت بود ظاهرش سیار
بکج نهادی ایام خنده دارد صبح
مگر بگلشن صدق و صفاش یافته بار
بگفتگوی کسان چشم از آنجناب مبند
که این جنونکده دارد فسانها بسیار
چو مرتدان رهٔ انکار او مده در دل
بخار بعض مکن روی دین خویش فگار
طراوت چمن دین و دل اگر خواهی
نهال الفت او در ریاض جان میکار
یقین شناس که او بود بعد پیغمبر
امام اول جمع مهاجر و انصار
اسیر خلق دل افزای او شمیم بهشت
گدای نکهت دامان او نسیم بهار
نگه بیاد تماشای او چمن تسخیر
دل از تصور صدقش چو صنع فیض شکار
گرت بمنزل مقصود روی امیدیست
چو نقش پا ز رهش سر برون مکش زنهار
امان اهل یقینی اگر توانی شد
فدای آنکه فدا شد بر احمد مختار
بباغ صدق و یقین اوست گلبن توحید
بصبح دین مبین اوست ملطع انوار
ز لوث وهم اگر شد طهارتت حاصل
ز لاف مدحتش آن به که گوئی استغفار
بجز رسول که داند نهایت قدرش
بنه جبین ارادت بر آستان عمر