بر ماه مشک بینم و بر سنبل آفتاب

از کتاب: دیوان عنصری بلخی ، بخش غزلیات ، غزل
بر ماه مشک بینم و بر سنبل آفتاب

آن سال و مه به حلقه و این سال مه به خواب

آن را درنگ نی و همه سال با درنگ

وین را شتاب نی و همه سال با شتاب

آن ماه را ز عنبر سازد همی طلی

وین آفتاب را کند از غالیه خضاب

ابن بر بلور گونه و آن تیره چون شبه

آن گل به دست و بوی دهد خوشتر از گلاب

این گوژ گشته و شده زو گوژ پشت من

وان مار گشته خفته و از من ربوده خواب

بفزود عشق و فتنه شدم من به هر دو بر

کان هر دو چیز فتنه ی صبر اند و عشق ناب