وفات سلطان محمود رحمة الله عليه
و اندر جهان قیامتی به پای گشت، و جهان برآشفت، و امبر بوالفضل یک چند ببود تا نامهٔ سلطان مسعود آمد از عراق، امیر بوالفضل پیلان و لشگر برگرفت و پذیرهٔ او شد، و شهر عیَاران گرفتند و حرب و تعصّب پیوستند، و درِ پارس غارت کردند و سرای امام فاخربن معاذ و از پسران او بسوختند و غارت کردند، اندر رمضان این سال؛ و خطبه به سیستان امیر مسعود بن سلطان محمود را کردند، و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱.ظ : و شایگان . شایگان را چندین معنی کرده اند و یکی از آن گشادگی و فراخی و فراوانی است و ظاهرا در اینجا این معنی مراد است .
برادر وی امیر محمّد به غزنین به امیری نشسته بود، تا امیر بوالفضل به نشاپور رسید امیر مسعود از عراق آنجا آمد ، و برادر وی از غزنین برفت که به سیستان آید و كينهٔ خلاف ازیشان باز خواهد(۱) ایزد. تعالی ۔ چنان قضا کرد که سپاه او را بنشاندند و بند بر نهادند و روی سوی مسعود نهادند، چون نزدیک او شدند همه ارکان دولت را بند بر نهاد و بکشت؛ و امیر بوالفضل سیستان به چندان که او گفت قبول نکرد، باز سیستان عزیز فوشنجه را دادند.