کشتن امیر شهید بو جعفر رحمه الله

از کتاب: تاریخ سیستان
08 March 1485

باز رزدانی که غلام وی بوده بود و چندان نیکوئی امیر بو جعفر بر وی کرده بود، تدبیر کرد بر(۵) عبدالله بن محمد بن اسمعیل و بر بوالعباس بن طاهر بن عمرو[و] بر ابراهیم سرخ و گروهی از چاکران خاصۀ وی، و او را اندر مجلس شراب به کوشه خلفی(۶) اندر بکشتند، وبیت المال غارت کردند و کشتن وی شب سه شنبه بود دو شب گذشته از ربیع الاول سنۀ اثنی وخمسین و ثلثمائه. و امیرخلف آن شب رفته بود به دو شاب که(٧) آنجا اسبان به خوید(٨) کرده بود، او را جستند نیافتند. چون خبر کشتن پدر به وی رسید دو اسبه زآنجا به بست شد به نزدیک مکجول(٩) که والی بُست بود و مکجول او را بنواخت و دل گرم کرد، و گفتا: خون پدرت به یاری ایزد- 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

٢.ترکان بست از اتباع قراتکین و غلامان سامانیان اند که در بدایت حال نصر بن احمد سنۀ (٣۱٨) با براداران وی برخلاف نصر یکی شده و از بلخ به بست آمد و در آنجا بماند تا بمرد و نعش او را به اسپیجاب حمل کردند (کامل ج ص ۶۶) و سپس بایتوز نامی ترک بر آنها ریاست یافت و آنان را ترکان بایتوزی گویند و به دست سبکتکین بر افتادند.  

٣. به معنی:اقامت.                     ۴. ظاهرا«ببرونج» که محلی بوده در نواحی زرنگ.

۵. تدبیر کرد بر فلان و بر فلان – یعین آنها رابا خود همدست ساخت.

۶. ظ : یعنی به کوشک خلفی – و جای دیگری هم کوشک را کوشه آورده است.

٧. کذا... و شاید«به دوشاب که» و ظاهرا دو شاب نام مرزعه ای است .

٨. خوید – با واو معدوله بر وزن کید علف نورسته و زراعت تازه است یعنی اسپان خود را به خصیل بسته بود.

٩. بکحول، هم خوانده می شود.



تعالی – باز آرم ترا به دارالملک بنشانم، و به جای بزرگوار فرود آورد، و نُزل بسیار فرستاد، و گروهی غلامان پدر او بر پی او آنجا شدند، و کارش محکم شد، دگر روزِ کشتن امیر بوجعفر، بوحفص محمد ابن عمرو را به امارت بنشاندند به قلعۀ ارک، باز مکجول سپاه جمع کرد و هزار سوار گزیده با امیر خلف به سیستان فرستاد، و هیچ کسی را به سیستان خبر نبود تا امیر خلف به هارون فرود امد: چون با حفص خبر شنید اندر وقت به هزیمت به خراسان شد، پنجاه روز بود زان روز که امیر بوجعفر کشته شد تا امیر خلف اندر شهر آمد و به امارت نشست، و او را خطبه کردند روز یکشنبه پنج روز گذشته از جمادی الاولی سنۀ اثنی و خمسین و ثلثمائه، و با یوسف با سعید مدرکی را خلعت داد و سپاه سالار کرد و نام وی محمد بن یعقوب بود روز یکشنبه دوشب گذشته از رجب اندرین سال . و تابوت بوالفتح از نیشابور بیاورند اندر شهر روز پنجشنبه شش روز گذشته از رجب هم بدین تاریخ، و امیر بوالحسین ابن(۱) طاهر بن ابی علی التمیمی از بست به فراه آمد که آن ناحیت به رسم او بود، و انجا مردم بسیار با او جمع شد وبر شهر آمد، امیر خلف پذیرۀ او بیرون شد و یکدیگر را در کنار گرفتند و امیر خلف گفت: تو اندرین مملکت با من شریکی [و]او را به قصریعقوبی فرود آورد.