دوران یزید بن معاویه

از کتاب: تاریخ یعقوبی ۱/۲

یزید بن معاویه که مادرش: میسون دختر بحدل کلبی است در غرۀ رجب سال 60 بحکومت رسید، خورشید در آن روز در ثور بود 1 درجه و 20 دقیقه و قمر در عقرب درجه و 30 دقیقه و زحل در سرطان 11 درجه و مشتری در جدی 19 درجه و مریخ در جوزا 22 درجه و 30 دقیقه و زهره در جوزا 8 درجه و 40 دقیقه و عطارد در ثور 20 درجه و 30 دقیقه 

یزید (در شهر) نبود و چون ره دمشق رسید بعامل مدینه ولید بن عتبة بن ابی سفیان نوشت: هنگام که این نامه ام بتو رسید، حسین بن علی و عبدالله بن زبیر را احضار کن و آن دو را ببیعت بگیر پس اگر زیر بار نرفتند آن دو را گردن بزن و سرهای آن دو را نزد من بفرست مردم را نیز ببیت فرا خوان و هر که سر باز زد همان حکم را در بارۀ او و در بارۀ حسین بن علی و عبدالله بن زبیر اجراکن و السلام.

شب بود که نامه به ولید رسید پس نزد حسین و عبدالله بن زبیر فرستاد و پیشامد را بآنان خبر داد گفتند چون بامداد شود مردم نزد تو آئیم مروان باو گفت : بخدا سوگند که اینان اگر بیرون روند دیگر ایشان را نبینی پس بگیر شان تا بیعت کنند و گرنه آن دو را گردن بزن گفت: بخدا قسم که با ایشان قطع رحم نکنم پس از نزد وی برفتند و همان شب از مدینه کناره گرفتند.حسین به مکه رفت و چند روزی آنجا بماند که مردم عراق باو نامه نوشتند و پی در پی فرستاد گانی روانه کردند و آخرین نامه ای که از ایشان بدو رسید نامۀ هانی بن هنی و سعید بن عبدالله حنفی بود بنام خدایی بخشایندۀ مهربان به حسین بن علی از شیعیان با ایمان و مسلمانش اما بعد پس شتاب فرما که مردم تو را انتظار می برند و جز تو پیشوایی ندارند شتاب فرما و السلام 

پس مسلم بن عقیل را بسوی آنان فرستاد و بایشان نوشت و نوید شان داد که خود د پی نامۀ خویش میرسد.

چون مسلم به کوفه رسید، نزد وی فراهم شدند و با او بیعت کردند و پیمان بستند و قرار نهادند و اطمینان دادند که یاری و پیروی ووفاداری کنند (امام) حسین از مکه رهسپار عراق شد و یزید عبیدالله بن زیاد را والی عراق کرده باو نوشته بود: خبر یافته ام که مردم  کوفه به حین نامه نوشته اند تا نزد ایشان بیاید و او هم از مکه بیرون آمده بسوی ایشان رهسپار گشته است و اکنون از میان همه شهر ها شهر تو و از میان همه زمانها زمان تو است که بدین آزمایش گرفتار آمده حال اگر او را کشتی و گر نه بنسب و پدر خویش عبید باز گردی پس مبادا که از دستت رها شود.