من پار بخوردهام شرابی

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
من پار بخوردهام شرابی امسال چه مستم و خرابی من پار ز آتشی گذشتم امسال چرا شدم کبابی من تشنه به آب جوی رفتم ماهی دیدم میان آبی شیران همه ماهتاب جویند من شیرم و یار ماهتابی از درد مپرس رنگ رخ بین تا رنگ بگویدت جوابی جانم مست است و تن خراب است مستی است نشسته در خرابی این هر دو چنین و دل چنینتر کز غم چو خری است در خلابی یک لحظه مشو ملول بشنو تا باشدت از خدا ثوابی