نوریست میان شعر احمر

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
نوریست میان شعر احمر از دیده و وهم و روح برتر خواهی خود را بدو بدوزی برخیز و حجاب نفس بردر آن روح لطیف صورتی شد با ابرو و چشم و رنگ اسمر بنمود خدای بی چگونه بر صورت مصطفی پیمبر آن صورت او فنای صورت وان نرگس او چو روز محشر هر گه که به خلق بنگریدی گشتی ز خدا گشاده صد در چون صورت مصطفی فنا شد عالم بگرفت الله اکبر