نشستن ابوالعباس السَّفاح به خلافت و بیعتِ بومسلم کرد و سپاه وی

از کتاب: تاریخ سیستان
08 March 1485

روز آدینه سیزده روز گذشته از ربیع الاول سنهٔ اثنی و ثلثین و مائه، و نام اوی عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن العباس بن عبدالمطلب بود، پس ولایت داد بومسلم اندر خلافت سفَاع بر سجستان عمر(٢) بن العباس بن عمیر بن عطارد بن حاجب بن زراره را. عمر(٣) برادر خویش را ابراهیم بن العباس را برمقدمهٔ خویش(۴) کرد وبه سیستان آمدند، و برادر خویش را ابراهیم را ولایت سند داد و آن روز که خواست که به سند رود از برادر عمر اندر خواست که مردمان را گویند تا مرا تشییع کنند، پس عمر یزید بن بسطام را فرمان داد که والی شُرط او بود تا منادی کرد که باید که با برادر امیر مشایعت کنید که او به ولایت سند همی رود. و جاه عمر(۵) نزدیک بومسلم بسیار بود، و مردمان بیرون شدند با او، سه هزار مرد غوغا و خاص و عام و جماعتی از بنی تمیم با ایشان بودند و سر غوغا[ی] سیستان گشته بودند بدان روزگار، پس یکی از آن مردمان بنی تمیم بی ادبی کرد، ابراهیم فرمان داد تا گردن او بزدند، بنو تمیم بشوریدند، و یزید بسطام که صاحب شُرط بود کشته گشت، باز حرب و کارزار سخت شد، ابراهیم را و همه سپاه را که با او بودند غوغا اندر میان گرفتند و با بنو تمیم یاری کردند و همه را بکشتند، و ستور و بنه و کالای ایشان و 


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سرش را انار فروشی از مردم کوفه جدا کرد و عامر بن اسمعیل المذحجی از وی گرفت و این عامر قائد جماعتی بود که شبانه بر سر مروان هجوم برده و او را کشتند و قتل او دو شب باقی مانده از ماه ذی الحجه ۱٣٢ واقع شد. (کامل ج ۵ ص ۱۵٩- ۱۶۰) و مسعودی گوید شب یک شنبه سه روز به آخر ذی الحجه مانده همان سال در بوصیر کشته شد (مروج الذهب ج ٢ ص ۱۴۰ چاپ مصر).

۱. کذا... و شاید ((کرد)) به ضم الف و مضاف الیه باشد؟

٢. در سطور بعد گاهی عمیر نگاشته است ولی صحیح عمر است چنان که یعقوبی نیز عین همین روایت را با همین نام و نشان ذکر می کند (ص ٢٨۵). 

٣. در متن (عمیر) است و صحیح عمر است.

۴. متن چنین بوده ولی با مرکب تازه پیش از لفظ کرد، لفظ (روانه) زیاد کرده اند.

۵. از اینجا به بعد به جای عمر (عمیر) نوشته شده است و همه جا با تطبیق ضبط اول این کتاب با ضبط یعقوبی اصلاح کردیم.


 


سلاح غارت کردند و سور ماتم گشت و شهر همه بشورید، پس قصد عمر بن العباس کردند، او به تاختن از شهر بیرون شد بر راه بُست که به آنجا شود، مطر بن میسره از بست بیامده بود که به سیستان آید و او هم از بنو تمیم بود، و زاین جا بنو تمیم سواری هزار بر اثر عمر بن العباس رفته بودند، هر سه سپاه فراهم رسیدند میانهٔ بیابان. مطر بن میسره چون از حال آگاه گشت یاری بنو تمیم کرد، و حربی صعب بکردند، و عمر بن العباس نیز آنجا کشته شد، و مطر بن میسره را[ه](۱) بگرفت اندر سنهٔ ثلث و ثلثین و مائه به ماه جمادی الاولی. چون خبر به بومسلم رسید ابوالنجم عمار(٢) بن اسمعیل را به سیستان فرستاد(٣) برآن جمله که اگر عمر بن العباس زنده است او امیر است واگر زنده نیست امیری تراست. تا ابوالنجم به سیستان آمد، بوعاصم نامی از بُست بیامد به سیستان با سپاهی بزرگ و بنو تمیم با او یکی شدند و با ابوالنجم حرب کردند و ابوالنجم هزیمت برفت، و بوعاصم سیستان فرو گرفت بی عهد و منشور سلطان(۴) تا ابوالعباس سفاح فرمان یافت به انبار، سیزده روز گذشته از ذی الحجه سنهٔ ست و ثلثین و مائه، ولایت او چهار سال و هشت ماه بود، و هم اندران روز بوجعفر منصور را بنشاند[ند] به خلافت.