چه توقفست زین پس همه کاروان روان شد

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
چه توقفست زین پس همه کاروان روان شد نگرد شتر به اشتر که بیا که ساربان شد ز چپ و ز راست بنگر به قطارهای بیمر پی روز همچو سایه به طریق آسمان شد نه ز لامکان رسیدی همه چیز از آن کشیدی دل تو چرا نداند به خوشی به لامکان شد همه روز لعب کردی غم خانه خود نخوردی سوی خانه باید اکنون دژم و کشان کشان شد تو بخند خنده اولی که روان شوی به مولی کرمش روا ندارد به کریم بدگمان شد