خلاص يافتن امیر بانصر
و امیر بانصر خلاص یافت، به سبب خواجهٔ سعید پسر(٣) احمدِ حسن میمندی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. ابن اثیر در کامل می نویسد که طغرل غلام و حاجب امیر مودرد از امیر مودرد هرچه درخواست کرد که سپاه بدو دهند تا به ترکمانان حمله کند نپذیرفت و عاقبت بعد از فوت مودرد ۴۴۱ و نشستن امیر عبدالرشید به امارت باز طغرل خواهش خود را تجدید کرد و عبدالرشید هزار سوار بدو داد و او به سیستان درآمد و بیغو و ابوالفضل را بر در شهر سیستان هزیمت کرد (کامل ج ۹ ص ۲۰۱-۲۰۲) ولی از این تاریخ معلوم می شود که روایت کامل کامل نیست.
۲. افتادگی دارد. یا مردم کاشن خانه حصار داشتند.
٣. در اصل کتاب بین ((خواجه سعید، و جمله بعد عنوان فصل قرار داده شده: کشته شدن ارتاش و خلاص
که او به سیستان محبوس بود و حاجبی چند که امیرجغری(۱) گرفته بود بَدل کردند، و روز پنجشنبه بیست و یکم از صفر سنهٔ احدی و اربعین به شهر اندر آمد، و شهر آئین بستند و مردمان سیستان نشاط کردند بسیاروصَدَقه ها دادند؛ بازسوی هری بازگشت، روز چهارشنبه سدیگر(٢) جمادى الأولى هم اندرین سال، و باز از هری باز آمد و شب شنبه بیست و ششم از از ذی القعده سنهٔ احدی [و] اربعین و اربعمائه به شهر اندر آمد. و یوسفَ یعقوبَ صابر کمری، باجعفر صابر را و پسران را بکشت، و سرای ایشان غارت کرد، و امیر بوالفضل تاختن کرد و او را بگرفت(٣) روز آدینه هفدهم ربیع الاول سنهٔ اثنی و اربعین و اربعمائه، و اندر ساعت فرمان داد تا بر میان دو نیم کردند.