جان من جان تو جانت جان من

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
جان من جان تو جانت جان من هیچ دیدستی دو جان در یک بدن ای تن ار بیاو به صد جان زندهای جان طلب کن جان و لاف تن مزن دل از این جان برکن و بر وی بنه ز آنک از این جانی نیاید جان مکن از قل الروح امر ربی فهم شد شرح جان ای جان نیاید در دهن