گفت معشوقی به عاشق کای فتی

از کتاب: مثنوی معنوی ، مثنوی
گفت معشوقی به عاشق کای فتی تو به غربت دیدهای بس شهرها پس کدامین شهر ز آنها خوشترست گفت آن شهری که در وی دلبرست هرکجا باشد شه ما را بساط هست صحرا گر بود سم الخیاط هر کجا که یوسفی باشد چو ماه جنتست ارچه که باشد قعر چاه