از ورای سر دل بین شیوهها

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
از ورای سر دل بین شیوهها شکل مجنون عاشقان زین شیوهها عاشقان را دین و کیش دیگرست اصل و فرع و سر آن دین شیوهها دل سخن چینست از چین ضمیر وحی جویان اندر آن چین شیوهها جان شده بیعقل و دین از بس که دید زان پری تازه آیین شیوهها از دغا و مکر گوناگون او شیوهها گم کرده مسکین شیوهها پرده دار روح ما را قصه کرد زان صنم بیکبر و بیکین شیوهها شیوهها از جسم باشد یا ز جان این عجب بی آن و بی این شیوهها مرد خودبین غرقه شیوه خودست خود نبیند جان خودبین شیوهها شمس تبریزی جوانم کرد باز تا ببینم بعد ستین شیوهها