از خدا جوییم توفیق ادب

از کتاب: مثنوی معنوی ، مثنوی
از خدا جوییم توفیق ادب بیادب محروم گشت از لطف رب بیادب تنها نه خود را داشت بد بلک آتش در همه آفاق زد مایده از آسمان در میرسید بیشری و بیع و بیگفت و شنید درمیان قوم موسی چند کس بیادب گفتند کو سیر و عدس منقطع شد خوان و نان از آسمان ماند رنج زرع و بیل و داسمان باز عیسی چون شفاعت کرد حق خوان فرستاد و غنیمت بر طبق باز گستاخان ادب بگذاشتند چون گدایان زلهها برداشتند لابه کرده عیسی ایشان را که این دایمست و کم نگردد از زمین بدگمانی کردن و حرصآوری کفر باشد پیش خوان مهتری زان گدارویان نادیده ز آز آن در رحمت بریشان شد فراز ابر بر ناید پی منع زکات وز زنا افتد وبا اندر جهات هر چه بر تو آید از ظلمات و غم آن ز بیباکی و گستاخیست هم هر که بیباکی کند در راه دوست رهزن مردان شد و نامرد اوست از ادب بر نور گشتست این فلک وز ادب معصوم و پاک آمد ملک بد ز گستاخی کسوف آفتاب شد عزازیلی ز جرات رد باب