فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری العیش فی اکنافنا و الموت فی ارکاننا ان تدننا طوبی لنا ان تحفنا یا ویلنا یا نور ض ناظرا یا خاطرا مخاطرا ندعوک ربا حاضرا من قلبنا تفاخرا فکن لنا فی ذلنا برا کریما غافرا من میروم توکلی در این ره و در این سرا اگر نوالهای رسد نیمی مرا نیمی تو را خود کی رود کشتی در او که او تهی بیرون رود کیل گهر همیرسد بر مشتری و مشترا کیل گهر همیرسد قرص قمر همیرسد نور بصر همیرسد اندکترین چیزها خوش اندرآ در انجمن جز بر شکر لگد مزن جز بر قرابیها مزن جر بر بتان جان فزا