گفت غیر راستی نرهاندت

از کتاب: مثنوی معنوی ، مثنوی
گفت غیر راستی نرهاندت داد سوی راستی میخواندت راست گو تا وا رهی از چنگ من مکر ننشاند غبار جنگ من گفت چون دانی دروغ و راست را ای خیال اندیش پر اندیشهها گفت پیغامبر نشانی داده است قلب و نیکو را محک بنهاده است گفته است الکذب ریب فی القلوب گفت الصدق طمانین طروب دل نیارامد ز گفتار دروغ آب و روغن هیچ نفروزد فروغ در حدیث راست آرام دلست راستیها دانهی دام دلست دل مگر رنجور باشد بد دهان که نداند چاشنی این و آن چون شود از رنج و علت دل سلیم طعم کذب و راست را باشد علیم حرص آدم چون سوی گندم فزود از دل آدم سلیمی را ربود پس دروغ و عشوهات را گوش کرد غره گشت و زهر قاتل نوش کرد کزدم از گندم ندانست آن نفس میپرد تمییز از مست هوس خلق مست آرزواند و هوا زان پذیرااند دستان ترا هر که خود را از هوا خو باز کرد چشم خود را آشنای راز کرد