خلاف کردن مردمان بر منصورِ اسحاق

از کتاب: تاریخ سیستان
08 March 1485

پس مردمان سیستان گفتند: به هیچ وجه ما استخفاف احتمال نکنیم. و از آل یعقوب و عمرو هیچکس نمانده بود مگر ابو حفص عمرو بن یعقوب بن محمد بن عمرو بن اللّیث، و کودک بود هنوز ده ساله، بران بنهادند که او را بنشانیم وخود اندر پیش او کار همی کنیم و این سپاه خراسان را بر افکنیم، ومحمد بن هرمزالمولی که مولی سندلی(۲) گفتندی از موالی محمد بن عمرو بود [و] مردی جلد بود، اندر مظالم شد و گفت: به سیستان رسم نیست که مال زیادت خواهند ولشکری به لشکر جای باشد که مردمان را زنان و دختران باشد، مردم بیگانه به منزل و سرای آزاد مردان واجب نکند. منصور بن اسحاق را برادرزاده ای بود بَرنَا وتیزگونه(۳) گفت: ما سرای وجماع از خراسان نیاورده ایم، ومال کم از آن نستانیم که بیستگانی ما باشد! مولی سندلی گفت: بگویم ترا! ... و برخاست و برفت. منصور بن اسحاق آن برنا را گفت: این نبایست گفت، اما این مردک مارا نیز وعید کرد! بجستند او راباز نیافتند، رفته بود؛ پس سندلی نزدیک عیّاران شد و تدبیر بکرد با ایشان و پیشِ زره(۴) شد و او خود از کمرزهیر(۵) بود و به هر شهری شده و ده مرد وبیست مرد جمع کرد مردی پانصد از 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مکاتبات و آمدن سبکری به مرو چیزی ننوشته است. ولی سکوت ابن اثیر دلیل عدم صحت این روایت نیست، چه روایات این کتاب مبسوط تر وکامل تر است. 

۱ . ظ : محلی بوده بیرون ربض سیستان و جایگاه لشکریان بوده.

۲ . ابن اثیر ((مولی الصندلی )) با صاد ضبط کرده (۸ ص ۲۲) . 

۳ . تیزگونه، سوداری وعصبی مزاج، که امروز (تند) گوئیم.  

۴ . زره، دریاچهٔ سیستان است ((وپیش زره)) بلوکی بوده است در شرقی آن دریاچه وامروز هم آن را پیش آب خوانند. 

۵ . در صفحهٔ (۱۸۸ سطر ۱) این کلمه تکرار شده و آنجا ((کم زهیر)) ضبط شده و ظاهراً نام محلی بوده از روستای سیستان. 







پیش زره، وشی شنبه سیزده روزباقی از جمادی الآولی سنهٔ تسع و تسعین و مایتی به در کرکوی آمد و آنجا گروهی بودند از یاران منصور بن اسحاق، با ایشان حرب کرد و گروهی بکشت و دیگر به هزیمت به شهر اندر آمدند و بانگ به شهر اندر افتاد، ونخوح(۱) جمع شد، و هرکه لشکری دید به خانه وکوی وبازار همی کُشت، تا به در زندان شدند، ودر زندان بشکستند ومحبوسان بیرون آمدند وباایشان یکی شدند، ومحمد بن عباس کولکی(۲) مردی مرد بود، بیامد وهردو فریق اندر نبودن آن سپاه یکی شدند وبربام ستورگاه قصر یعقوبی(۳) برشدند واز سپاه او بسیار مردم کشته و گرفته شد.