از خاک یک دو پایه فروتر نزول کن

از کتاب: کلیات بیدل ۱/۴ غزلیات (نسخهٔ کابل) ، فصل غزلیات ، غزل

از خاک یک دو پایه فروتر نزول کن

سرکوبی عروج دماغ فضول کن

تاب و تب غرور من و ما به سکته گیر

رقص خیال آبله پا بی اصول کن

نقصان گل اعادهٔ باغ کمان تست

آدم شو و تلاش ظلوم و جهول کن

خلقی فتاده درگو غفلت زکسب علم

چندی تو نیز سیر چراغان غول کن

سعی نفس به خلوت دل ره نمی برد

گو صد هزار سال خروج و دخول کن

فکر رسا مقید اغلاق لفظ چند

چندانکه کم شودگرهت رشته طول کن

ای خط مستقیم ادبگاه راستی

فطرت نخواهدت که ز مسطر عدول کن

تا هرکس از تو در خور فطرت اثر برد

چون شوق در طبیعت عالم حلول کن

افراط جاه نیز ز افلاس نیست کم

صبح سفید را به تکلف ملول کن

تا غره کمال نسازد قناعتت

بیدل ز خلق منت احسان قبول کن