انذار

از کتاب: تاریخ یعقوبی ۱/۲
02 March 0800

خدای عزوجل اورا فرمود که خویشان نزدیکتر خود را بیم دهد پس برکوه مروه ایستاد سپس با صدای بلند فریاد زد : یا آل فهر . پس همۀ طایفه های قریش نزد او را فراهم شدند چنانکه یک نفر باقی نماند, پس ابو لهب  باو گفت : اینان آل فهرند سپس فریاد کرد ای آل غالب پس بنو محارب و بنو حارث بن فهر باز گشتند . سچس فریاد کرد ای آل لوب . پس بنو تیم ادرم [ ابن ] غالب فتند سپس فریاد کرد : ای آل مره . پس بنو عدی بن کعب و بنو سهم و بنو جمح پسران هصیص بن کعب رفتند سپس فریاد کرد: ای آل کلاب پس بنو تیم بنمره و بن مخزوم بن یقظة  بن مره رفتند . [ سپس فریاد کرد: ای آل قصی پس بنو زهره رفتند] سپس فریاد  کرد ای آل عبد مناف پس بنو عبد الدار و بنو عبدالعزی پسران قصی رفتند . سپس فریاد کرد : ای آل هاشم , پس بنو عبد شمس و ینو نوفل رفتند و تنها بنو عبدالمطلب باقی ماندن [ پس ابو لهب گفت ,] : اینان بنی هاشم اند که فراهم گشته اند , پس در یکی از خانه های هاشم آنان را فراهم ساخت .                                                                                                                        ابو عبدالله فضل بن عبد الرحمن هاشمی از فرزندان ربیعة بن حارث مرا خبر داد که انان در خانۀ حارث بن عبدالمطلب بودند و چهل مرد یکی بیش یا کم میشدند پس برای آنان خوراک تهیه کرد و ده نفر  ده نفر خوردند تا شیر شدند با انکه تمام خوراکشان یک پاس گوسفند و نوشابه شان یک ظرف شیر بود و در میان آنان را چنانکه خدا باو فرموده بود , بیم داد و به انها اعلام کرد که خدا انان را بر تری داده و بر گزیده و پیممبر خود را در میان آنها مبعوث کرد و اورا فرموده است که بیمشان دهد . پس ابو لهب گفت : پیش از انکه دیگران جلو محمد را بگیرند جلو اور را بگیرید که آن روزا اگر به یاری او بر خیزید کشته شوید و اگر اورا رها کنید خوار گردید. ابوطالب گفت : ای ننگفامیل : بخدا قسم برای یاری او اماده یم در آینده هم یاور او خواهیم بود . ای پسر برادرم هر گاه خواستی بسوی پروردگارت دعوت کنی ما را اعلام کن تا مسلح شده همراه تو بیرون آییم .                                                                                         در همان روز جعفر بن ابی طالب و عبیدة بن حارث و گروه بسیاری با سلام در امدند و امر شان آشکار گردید و شمارۀ انان بسیار گشت و با خویشان مشرک خود دشمنی کردند پس قریش بر بیچاره گانشان فشار آوردند تا از اسلام باز گردند و رسول خدا را دشنام دهند از کسانی که در راه خدا شکنجه می شدند ع عمار بن یاسر و پدرش  یاسر و مادرش سمیه اند تا آنجا که ابو جهل سمیه را یا نیزه اس که بپائین شکمش فرو برد شهید کرد و سمیه اول کسی است که در اسلام بهشادت رسید دیگر خباب ابن ارث و صهیب بن سنان و ابو فکیهۀ ازدی و عامر بن فیره و بلال بن رباح . خباب بن ارث گفت : ای رسول خدا برای ما دعا کن : گفت : انکم لتعجلون , لقد کان الرجل ممن کان قبلکم یمشظ با مشاظ الحدید و یشق بالنشار فلا یرده ذالک  عن دینه و الله لیتممن الله هذا الامر حتی یسیر الراکب من صنعاء الی حضرموت لایخاف الا الله و الذئب علی عنزه , « شماها شتاب می کنید , پیشینیان چنان بودند که مردی از آنها را با شانه های آهن شکنجه می دادند و با اره می شکافتند و این همه اورا از دینش باز نمی گردانید , بخدا قسم که خدا این کا را بانجام می رساند و چنان می شود که سواره ای از صنعاء تا حضرموت برود و جز از خدا واز آنکه گر گی گوسفندان او را بدرد نترسد.»                                                                         شکنجۀ مسلمانان بسختی کشید و از مشرکان آزار فراوان دیدند و در نتیجه پنج نفر از جمله ابوقیس [ بن ولید] بن مغیره و ابوقیس بن فاکه بن مغیره از دین باز گشتند به روایتی این آیه در بارۀ اینان نازل شده شده است : الذین تتوفاهم الملئکة ظالمی انفسهم الی آخر الایة « آنان که در حال ستم کردن برخویش , فرشتگان جانشان را بگیرند تا پایان آیه . »