خوش آنکه کوچهٔ عشقیست آشیانهٔ او

از کتاب: کلیات بیدل ۲/۴ ترکیب بند٬ ترجیع بند٬ قصاید٬ قطعات٬ رباعیات (نسخهٔ کابل) ، فصل ترکیب بند ، بخش ۲۶ ، ترکیب‌بند

خوش آنکه کوچهٔ عشقیست آشیانهٔ او 

چو نی ترانهٔ دردی بود فسانهٔ او 

خنک دلی که درین کار گاه مینائی 

بطاق ابروی نازیست نقش خانهٔ او 

خوشا سری که کشیدش بوصل پابوسی 

چو اشک کوشش بیدست و پاروانهٔ او 

کجاست مطرب دمساز پردهٔ عشاق 

که گوش رقص کند چون دف از ترانهٔ او 

کجاست عجز نوا بلبلی که چون پر رنگ 

شکستگی است در این باغ آشیانهٔ او 

توانگر است بملک وفا کسی که چو چشم 

ز نقد اشک مهیا بود خزانهٔ او 

نشاط کن اگرت ذوق نیستی ساقیست 

که برده اند خمار از می شبانهٔ او 

ز جهل منکر فیض طبیب عشق مباش 

که رفع سرهٔ و هم است رازیانهٔ او 

دلی که صید هوای محبتی است بس است 

ز اشک و آبله چون گوهر آب و دانهٔ او 

دگر ز موج محیط وفا چه میپرسی 

که نیست جز دم تیغ فنا گرانهٔ او 

چه جای غبر که از نسبت قرابت عشق 

ز خویش رفته به بیگانگی یگانهٔ او 

جهان اسیر خم زلف عنبرین موئی است 

که ره نبرده جدائی بچاک شانهٔ او 

برخش ناز سوار است چشم جادویش 

مژه عنان و سر زلف تازیان او 

اگر ز شوق دهد شست غمزه ئی بگشاد 

غبار عالم دل خیزد ز نشانهٔ او 

زهی جمال حقیقت که در نقاب مجاز 

بجلوه است همان حسن جاودانهٔ او 

بدور نرگس او عالمی است سر خوش شوق 

تو نیز جام طرب گیر در زمانهٔ او 

غبار سایهٔ موهوم اگر دهی برباد 

چو آفتاب نهان نیست راه خانهٔ او 

شکستگی نسب آئینهٔ دلی داری 

سزد که زنگ امل بشکند بهانهٔ او 

چو پیکر توز بار نفس دو تا شدنی است 

مخواه کوه هوس رنج پشت و شانهٔ او 

کلید ناله گشاید در تجلئ فیض 

که برق خرمن عصیان بود زیان او 

بشمع تو به بر افروز گلبهٔ امید 

بهار دل شکفاند نسیم آه سحر