بی یار مهل ما را بییار مخسب امشب

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
بی یار مهل ما را بییار مخسب امشب زنهار مخور با ما زنهار مخسب امشب امشب ز خود افزونیم در عشق دگرگونیم این بار ببین چونیم این بار مخسب امشب ای طوق هوای تو اندر همه گردنها ما را همه شب تنها مگذار مخسب امشب صیدیم به شصت غم شوریده و مست غم ما را تو به دست غم مسپار مخسب امشب ای سرو گلستان را وی ماه شبستان را این ماه پرستان را مازار مخسب امشب