آن مگس بر برگ کاه و بول خر

از کتاب: مثنوی معنوی ، مثنوی
آن مگس بر برگ کاه و بول خر همچو کشتیبان همی افراشت سر گفت من دریا و کشتی خواندهام مدتی در فکر آن میماندهام اینک این دریا و این کشتی و من مرد کشتیبان و اهل و رایزن بر سر دریا همی راند او عمد مینمودش آن قدر بیرون ز حد بود بیحد آن چمین نسبت بدو آن نظر که بیند آن را راست کو عالمش چندان بود کش بینشست چشم چندین بحر همچندینشست صاحب تاویل باطل چون مگس وهم او بول خر و تصویر خس گر مگس تاویل بگذارد برای آن مگس را بخت گرداند همای آن مگس نبود کش این عبرت بود روح او نه در خور صورت بود