خلق را زیر گنبد دوار

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
خلق را زیر گنبد دوار چشمها کور و دیدنی بسیار جور او کش از آنک شورش دل نور چشمست یا اولوالابصار بر دو دیده نهم غمت کاین درد داروی خاص خسرویست به بار باغ جان خوش ز سنگ بارانست ما نخواهیم قطره سنگ ببار شمس تبریز گوهر عشقست گوهر عشق را تو خوار مدار