ز رویت دسته گل میتوان کرد

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
ز رویت دسته گل میتوان کرد ز زلفت شاخ سنبل میتوان کرد ز قد پرخم من در ره عشق بر آب چشم من پل میتوان کرد ز اشک خون همچون اطلس من براق عشق را جل میتوان کرد ز هر حلقه از آن زلفین پربند پر گردن کشان غل میتوان کرد تو دریایی و من یک قطره ای جان ولیکن جزو را کل میتوان کرد دلم صدپاره شد هر پاره نالان که از هر پاره بلبل میتوان کرد تو قاف قندی و من لام لب تلخ ز قاف و لام ما قل میتوان کرد مرا همشیره است اندیشه تو از این شیره بسی مل میتوان کرد رهی دورست و جان من پیاده ولی دل را چو دلدل میتوان کرد خمش کن زان که بیگفت زبانی جهان پربانگ و غلغل میتوان کرد