روز طرب است و سال شادی

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
روز طرب است و سال شادی کامروز به کوی ما فتادی تاریکی غم تمام برخاست چون شمع در این میان نهادی اندیشه و غم چه پای دارد با آن قدح وفا که دادی ای باده تو از کدام مشکی وی مه به کدام ماه زادی مستی و خوشی و شادکامی سلطان دلی و کیقبادی و آن عقل که کدخدای غم بود از ما ستدی به اوستادی شاباش که پای غم ببستی صد گونه در طرب گشادی