بوصف او بشکن خامه و بمان کاغذ

از کتاب: کلیات بیدل ۲/۴ ترکیب بند٬ ترجیع بند٬ قصاید٬ قطعات٬ رباعیات (نسخهٔ کابل) ، فصل ترکیب بند ، بخش ۹ ، ترکیب‌بند

بوصف او بشکن خامه و بمان کاغذ 

که خامه عجز سرشتست و نا توان کاغذ 

چسان بیان کند از حرف بیبیان خامه 

کجا نشان دهد از رمز بی نشان کاغذ 

صفات او زرقم ساده گیر اگر سازی 

مداد قلزم و اطباق آسمان کاغذ 

بیاض صبح نشد محرم سواد خطش 

توهم ز لوح زمین تافک رسان کاغذ 

بصفحه ئی که بود لفظ معنی آرایش 

ز سطر سلک گهر میکند عیان کاغذ 

ز نقطه بهر تماشای جلوهٔ نعتش 

ببین در آیینهٔ مردمک نهان کاغذ 

خط غبار رهش گر رقم پذیر شود 

زند ز قبض طرب موج گلستان کاغذ 

بمحفلی ‌که خیال خطش تماشا داشت 

چه شاهدان که نیاورده و کشان کاغذ 

سپهر دودهٔ شب از چراغ ماه کشد 

کشد بثابت و سیاره زرفشان کاغذ 

قلم بر آورد ز کهکشان که کاتب صنع 

مگر زند رقم مهر او بران کاغذ 

عجب مدان ز عروج طراوت مدحش 

که همچو ابر کشد سر بآسمان کاغذ 

ز بسکه تشنهٔ شوق زلال مدحت اوست 

بقدر شوخی خط میکشد زبان کاغذ 

باین امید که حسن خطش بجلوه رسد 

هزار آینه آورده در میان کاغذ 

بمکتبی که بود در نگاه حسرت او 

ز زیر پوست چودف بر کشد فغان کاغذ 

نقوش صفحه دل ساز مهر او که مباد 

سیه کنی بخط مرگ ناگهان کاغذ 

درون سینه دل خالی از محبت او 

بر آن شکنجه که در جیب جاهلان کاغذ 

نود اصابع پاکش قلم بحکم ادب 

ندید جوهر حسن خطش عیان کاغذ 

ازین جهت قلم خسته جیب دل زده چاک 

فتاده در قفس پیچ و تاب ازان کاغذ 

سیاه گشته ازین شعله خان و مان قلم 

سفید کرده درین راه دیدگان کاغذ 

ز لاف نعت بسامان عاجزی پرداز 

مباد تر شود از خجلت بیان کاغذ 

بکن جواهر جان فرش راه آل کرام 

بکوش در صفت دوستان آن سرور