نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری سنگ هم بوی برد نیز که زیباگهری دل نهادم که به همسایگیت خانه کنم که بسی نادر و سبز و تر و عالی شجری سبزهها جمله در این سبزی تو محو شوند من چه گویم که تری تو نماند به تری گر چه چون شیر و شکر با همه آمیختهای هیچ عقلی نپذیرد ز تو که زین نفری