روی بنما به ما مکن مستور

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
روی بنما به ما مکن مستور ای به هفت آسمان چو مه مشهور ما یکی جمع عاشقان ز هوس آمدیم از سفر ز راهی دور ای که در عین جان خود داری صد هزاران بهشت و حور و قصور سر فروکن ز بام و خوش بنگر جانب جمع عاشقی رنجور ساقی صوفیان شرابی ده کان نه از خم بود نه از انگور ز آن شرابی که بوی جوشش او مردگان را برون کشد از گور