چنین باشد چنین گوید منادی

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
چنین باشد چنین گوید منادی که بیرنجی نبینی هیچ شادی چه مایه رنجها دیدی تو هر روز تأمل کن از آن روزی که زادی چه خون از چشم و دلها برگشادهست که تا تو چشم در عالم گشادی خداوندا اگر آهن بدیدی ز اول آن کشاکش کش تو دادی ز بیم و ترس آهن آب گشتی گدازیدی نپذرفتی جمادی ولیک آن را نهان کردی ز آهن به هر روز اندک اندک مینهادی چو آهن گشت آیینه به آخر بگفتا شکر ای سلطان هادی