ای آن که از عزیزی در دیده جات کردند

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
ای آن که از عزیزی در دیده جات کردند دیدی که جمله رفتند تنها رهات کردند ای یوسف امانت آخر برادرانت بفروختندت ارزان و اندک بهات کردند آنها که این جهان را بس بیوفا بدیدند راه اختیار کردند ترک حیات کردند بسیار خصم داری پنهان و مینبینی کاین جمله حیله کردی ویشانت مات کردند شاهان که نابدیدند چون حال تو بدیدند از مهر و از عنایت جمله دعات کردند با ساکنان سینه بنشین که اهل کینه مانند طفل دینه بیدست و پات کردند آنها نهفتگانند وینها که اهل رازند از رنگ همچو چنگی باری دوتات کردند اندیشه کن از آنها کاندیشههات دانند کم جو وفا از اینها چون بیوفات کردند