ای دو چشمت جاودان را نکتهها آموخته

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
ای دو چشمت جاودان را نکتهها آموخته جانها را شیوههای جان فزا آموخته هر چه در عالم دری بستهست مفتاحش تویی عشق شاگرد تو است و درگشا آموخته از برای صوفیان صاف بزم آراسته وانگهانی صوفیان را الصلا آموخته وز میان صوفیان آن صوفی محبوب را سر معشوقی مطلق در خلاء آموخته و آن دگر را ز امتحان اندر فراق انداخته سر سر عاشقانش در بلا آموخته عشق را نیمی نیاز و نیم دیگر بینیاز این اجابت یافته و آن خود دعا آموخته پیش آب لطف او بین آتشی زانو زده همچو افلاطون حکمت صد دوا آموخته با دعا و با اجابت نقب کرده نیم شب سوی عیاران رند و صد دغا آموخته پرجفایانی که ایشان با همه کافردلی مر وفا را گوش مالیده وفا آموخته زخم و آتشهای پنهانی است اندر چشمشان کهنان را همچو آیینه صفا آموخته جمله ایشان بندگان شمس تبریزی شده در تجلیهای او نور لقا آموخته