جان جانی و جان صد جانی

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
جان جانی و جان صد جانی میزنی نعرههای پنهانی هر کی کر نیست بشنود وصفت نعل معکوس و خفیه میرانی غیر احمق به فهم این نرسد عارت آید از این لت انبانی سد پیش و پس تو این عارست که سرافراز و قطب خلقانی چون گریزی از این فزون گردد کای فلان فارغست زین فانی