آمدن نصر سیَاری به سیستان
و نصر پسر خویش را سیّار بن نصر را به بُست فرستاد و مردی بر وی بیرون آمد به بُست نام وی محمد بن واصل، مردم پراکنده برو جمع شد، و سیّار زشتی کرد بر مردمان بُست، و باز به حرب محمد بن واصل بیرون شد و حرب کردند و هزیمت بر سیّار افتاد، و سیّار را اسیر گرفت. محمد بن واصل، چون خبر به نصر سیار[ی] رسید که پسر را گرفتند و حال برین جمله بود، محمد بن سیف الطارابی را آنجا فرستاد و با یعقوب راسبی را به رسولی سوی محمد بن واصل. چون با یعقوب نزدیک او شد سیاره(۱) را خلاص کرد و خود به نفس خویش با یعقوب به سیستان آمد سوی نصر ابن منصور السّاری. چون بیامد و پیش او شد او را کرامت کرد و بنواخت و خلعت داد و بازگردانید،و اندرین میانه نامه رسید سوی الیاس اسد که فوج بسیار(٢) به بست فرستاد(٣) تا آن مرو(۴) نگاه دارند از خوارج، الیاس پسر برادرخویش احمد بن عمیره(۵) بن اسد را با گروهی سواران نیک آنجا فرستاد و خود به کوی سنگ فرود آمد. چون احمد بن عمیره به بُست شد با مردمان نیکوئی کرد و مردمان با او آرام گرفتند، و اندر میانه عبدالله به طاهر، ابراهیم بن حضین را خلاص کرد از قلعهٔ هری و خلعت داد [و] ولایت هری بدو داد. [باز] عبدالله بن طاهر نامه کرد و الیاس بن اسد را از سیستان باز خواند، پس روز آدینه ده روز باقی از ربیع الاخر سنه خمس و عشرین و مایتی بازگشت ازینجا، وعبدالله بن طاهر نامه کرد سوی ابراهیم حضین قوسی که به سیستان رو بر عمل سیستان،و او را که خواهی بر هری خلیفت کن.