سخن اندرناحیت سودان و شهرهای وی
ناحیتیست مشرق و جنوب وی به بیانان جنوب بازدارد، ومغرب وی دریاء اقیانوس مغربیست، وشمال وی بیانانیست کی میان مغرب و ایشان است، واین ناحیتی عظیم است، وگویند کی هفتصد فرسنگ درهفتصد فرسنگست. واین آن ناحیتست کی خادمان بیشترازینجا افتند، وزمینشان همه معدن زرست، وپادشاه ایشان نیکوترین کسی باشد اندرمیان سیاهان وملک راعی براعی ۵ خوانند. وچنان نماید
__________________________________________________
۱-ن. ک ۶، ۳۶. ۲- طهی ؟. ۳- ن . ک بملحقات قسمت B
۴- بعد، نه بفتح با و نه یضم آن و نه باباء مکسور وعین مفتوح و دال مشدد هیچکدام دراین مورد معنی ندارد.
۵- ملک [ را ] راعی بن ( ؟ ) راعی ( ؟ ) خوانند.
۱99 60
کی من بهمرسه روزقدح نبید خورم و بس و ازایشان تا بمصرهشتاد روزه راهست براشتر، واندرین راه یکی جای آبست وعلف ودیگرهیچ نیست. واین مردمانی اند بد دل وحریص اندرکارها، و نیمۀ تن زبرینشان کوتاه و نیمه زیرین دراز، و باریک تن اند و سطبرلب، و درازانگشتان وبزرگ صورت باشند، و بیشترین ازیشان برهنه اند، و بازرگانان مصرآنجا روند، ونمک وآبگینه و ارزیربرند وبهم سنگ زربفروشند، وگروهی ازیشان گردنده اند هم اندرین ناحیت خویش.
وهرجاییی کی رگ زربیشتریابند فرود آیند. واندرجنوب هیچ ناحیت نیست بسیارمردم ترازین، و بازرگانان فرزندان ایشان را بدزدند و بیارند، وآنجا خصی کنند بمصرآرند و بفروشند. واندرمیان ایشان مردمانی اند کی فرزندان یکدیگررا بدزدند وچون بازرگانان بیایند به ایشان فروشند.
۱- حران- شهریست بزرگ ومستقرملوک است واندرین شهرمردان و زنان پوشیده اند وکودک تا ریش برآرد برهنه باشد، و آمیزنده ترین مرد مانند اندرین ناحیت.
۲- خفان ، رین- دو شهرکند بحدمغرب نزدیک واین مردمانی بسیارزرند.
۴– مقیس- شهریست بزرگ و مستقرسپاه سالارملک اینجا باشد.
200 61
۴-لابه- شهریست بحدود نوبه نزدیک تر، و مردمانی دزدند و درویش و همه برهنه، و ازهمه این ناحیت مردمان این لابه مذموم ترباشند.