سام بن نوح

از کتاب: تاریخ یعقوبی ۱/۲
03 February 0880

سام فرزند نوح پس از پدرش بعبادت و طاعت خدا قیام نمود و هنگامی که او صد و دو [ساله] بود پسرش «ارفخشد » متولد گشته بود . سپس سام رفت و کشتی را گشود و جسد ادم را برداشت و نهان از دو برادر و خویشانش آنرا فرود اورد , آنگاه دو برادر خود یافث و حام را برداشت و نهان از دو برادر خویشانش آنرا برود اورد , انگاه دو برادر خود یافث و حام را خواست و به آن دو گفت : پدرم مرا وصیت کرده و بمن  امر فرموده است که بدریا روم وز ین را بنگرم سپس باز گردم پس بماند تا نزد شما باز گردم و با زن و فرزندانم خوبی نمائید . دو برادرش گفتندی در پناه خدا بروتو خود میدانی که زمین وران است و از درندگان بر تو میترسم . سام گفت : خدا فرشته ای از فرشتگان خود خواهد فرستاد و خدا بخواهد از چیزی نمی ترسم . آنگاه سام پسرش لمک را خواست و با او و زنش «یا وزدق« گفت پسر خود «ملکیزدق » را با من همراه کنید که در راه همدم من باشد پس هر دو اورا بهمراهس باسام امر کردند و سام به دو برادر و خویشان و فرزندان خود گفت : همه میدانید که پدرمان نوح مرا وصی خود دانسته و بمن فرموده است که در کشتی را مهر کنم و نه هود داخل ان شوم و نه هیچ کس از مدم پس کسی از شما نزدیک کشتی نرود . سپس سام با فرزند زادۀ خود بیرون رفت و فرشته نیز همراه ان دو گردید و با ان دو میرفت تا انها را بجایکه باید جسد ادم را در آن می نهادند رسانید . گویند که انجا در مسجد منی نزد مناره بود و اهل کتاب انرا در شام در زمین مقدس دانسته اند پس زمین باز شد و سام جسد را در انها نهاد انگاه زمین بهم امد و سان بملکیزدق بن لمک بن سام گفت : اینجا بنشین و خدا را نیک پرستش نما که خدا در هر روز  فرشته ای از فرشتگان را برای انس تو  خواهد فرستاد . پس با او خدا حافظی کرد و باز گشت و نزد بستگان خود امد پسرش لمک از ملیکیزدق پرسید گفت در راه مرد و اورا بخاک سپردم پس پدر و مادرش بر او سوگوار شدند . سپس مرگ سام فرا رسید و او بفرزند خود ارفخشند وصیت نمود . و روز پنجشنبه ایلول در گذشت و عمر او ششصد سال بود.