فرود آمدن امیرخلف از حصار طاق به صلح و رفتن از سیستان به خراسان
از کتاب: تاریخ سیستان
08 March 1485
و پیش سلطان محمود اندر شد ، چون به نزدیک وی رسید ، محمود برخاست، و او را اندر کنار گرفت ، و به جانب خویش بنشاند ، و نیکو بپرسید ، و دل او گرم کرد و امیدهاء
نیکو کرد ، وبه آخر پرسید که : امیر چون اینجا به سیستان حال برین جمله شد - کجا خواهد و اختبار كجا کند خویشتن را ؟ امیر خلف گفت : مرا با پسر کاکوی(۱) دوستی است اگر مرا آنجا مُسمی کند آن دوستر دارم ، وگرنه آنجا که سلطان صواب بیند ، پس او را باز گردانید و گفت : به قلعه رو به نزدیک عبال خویش ، دگر روز کس فرستاد که مرا ثقل و بنه [ است و ستوری بایست که کالا و حرم من برگیرد ، سلطان بفرمود تا پنجاه استر و پنجاه شتر او را دادند تا آنچه خواست از زر و سیم و جواهر برگرفت و برفت سوی خراسان ، و حاجبی با او بفرستاد تا خدمتی کند او را و علفه و آنچه باید راست دارد تا به مقصد رسد انشاء الله (۲).