ز عمر یک دمه یی یاد کرد دگر چه حظ

از کتاب: کلیات بیدل ۲/۴ ترکیب بند٬ ترجیع بند٬ قصاید٬ قطعات٬ رباعیات (نسخهٔ کابل) ، فصل ترکیب بند ، بخش ۱۷ ، ترکیب‌بند

ز عمر یک دمه یی یاد کرد دگر چه حظ 

دمی که نیست حضور گل از بهار چه خط 

طراوت لب معشوق اگر نه در نظر است 

ز دیدن گهر لعل آبدار چه حظ 

بغیر داغ دل و آه سینه و نم چشم 

ز آرزوی گل و سرو جویبار چه حظ 

اگر دماغ  ندارد جنون گیسوئی 

ز سنبل چمن و نافهٔ تتار چه حظ 

دمی که جلوه نباشد دلیل بینائی 

ز جوهر آینه را غیر خار خار چه حظ 

اگر نه بوسهٔ کنج لبی بود منظور 

بجام باده ز خمیارهٔ خمار چه حظ 

ز شوق چشم تماشا گشوده ئی لیکن 

بفهم جلوه نگردیده ئی دچار چه حظ 

بصید گاه طلب رو که عیش دنیا را 

کنی شکار چه سودار شوی شکار چه حظ 

گل مراد در آغوش خویش می یابی 

چو غنچه دانی اگر دارد انتظار چه حظ 

عدم ز هستی بی ما حصل بود خوشتر 

جهان شوی و نیائی بهیچکر چه حظ 

اگر مراد دلی بر نیاید از دستت 

ز دستگاه چه حاصل ز گیر و دار چه حظ 

فسرده طبعی و ازو هم خرمی شادی 

بجیب سنگ چراغان کند شرار چه حظ 

بجمع مال نباید گداخت جوهر امن 

بغیر کاهش طبع از گهر بتار چه حظ 

حریص عافت از آتش طمع سوزد 

ز کف گشودن دایم کند چنار چه حظ 

باین دو روزه اقامت که در جهان داری 

اگر بکام تو گردید روزگار چه حظ 

مزاج غافل اگر قدردان عزلت نیست 

ز ضبط موج گهر را بجز فشار چه حظ 

بجیب خویش صدف وار گوهری داری 

برنگ موجِ دویدن بهر کنار چه حظ 

نمودنست بوحدت حساب خویش درست 

هوس شماری اسباب بیشمار چه حظ 

چو صبح یکدو نفس بیش نیست فرصت عمر 

ز درد جبر چه کلفت باختیار چه حظ 

تغافل است تماشای راحت دنیا 

بچشم جز مژه پوشیدن از غبار چه حظ 

بدست خار جفا دادنست دامن و جیب 

چو غنچه پیش سحر کف گشودن از پی زر