نشستن هرون الرَشید به خلافت
روز آدینه نیمهٔ ماه ربیع الاول سنهٔ سبعین و مایه
و کنیت او ابوجعفر بود، هرون بن محمد بن عبدالله بن محمد بن علی بن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. اصل: شد ٢. کذا...؟
٣. در اصل: نیکوی کرد تا مردمان تا وفاتِ هادی بود- و در این کتاب غالباً کلماتی را که آخر آن یا دارد وقتی با یاء نسبت یا وحدت ذکر کند یک یا را حذف نماید- و تا مردمان هم معنی نداشت لذا اصلاح شد- لفظ ((بود)) هم در آخر جمله معنی وقوع می دهد یعنی تا وفات هادی واقع شد، و ((بود)) به این معنی در این کتاب و کلمات قدما زیاد است.
عبدالله بن العباس بن عبدالمطلب. و دیگر روز که به خلافت نشست عبدالله المأمون را مولود بود. پس سیستان بشوید، بر کثیر(۱) بن سالم، و سپاه بیستگان خواست، و حرب کردند، آخر کثیر بگریخت از سیستان و به بغداد شد، ده روز مانده بود از جمادی الاولی سنهٔ سبعین و مائه، پس هرون الرشید عهد سیستان و خراسان سوی فضل بن سلیمان فرستاد، و فضل بن سلیمان، اصرم بن عبدالحمید [را] سیستان داد، و اصرم حمید ابن عبدالحمید را برادر خویش رابه خلافت خویش به سیستان فرستاد، واندر آمد روز آدینه هفت روزمانده ازجمادی الاولی سنهٔ سبعین و مائه، پس از آن به سه روز که کثیر ابن سالم به بغداد شد. باز اصرم بن عبدالحمید بر اثر برادر بیامد و روزگاری اینجا به سیستان بود و نیکوئی کرد، تا باز رشید عبدالله بن حمید را از جهت خویش به سیستان فرستاد.