فغان زان پریچهر عیار یار
از کتاب: دیوان عنصری بلخی
، بخش غزلیات
، غزل
فغان زان پریچهر عیار یار
که با منش دائم به پیکار کار
دو زلف سیاهش نماید بدان
که دو زاغ دارد به منقار قار
دهانی چو یک ناردانه دو نیم
مرا هست در دل از آن نار نار
به نزد بزرگان بزرگم ولی
به نزدیک آن چشم خونخوار خوار
چنان گشتم از فرقت آن نگار
که میرم ز عشقش به بلغار غار
اگر طمع کردی بجه ان و دلم
به دست و دل و جان تو بردار دار