من نیت آن کردم تا باشم سودایی

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
من نیت آن کردم تا باشم سودایی نیت ز کجا گنجد اندر دل شیدایی مجنونی من گشته سرمایه صد عاقل وین تلخی من گشته دریای شکرخایی زیر شجر طوبی دیدم صنمی خوبی بس فتنه و آشوبی افکنده ز زیبایی از من دو جهان شیدا وز من همه سر پیدا فارغ ز شب و فردا چون باشم فردایی میگفت کرایم من وقتی که برآیم من جان کی فزایم من گفتم دلم افزایی دریای معانی بین بیقیمت و بیکابین تبریز ز شمس الدین بیصورت دریایی