گر در آب و گر در آتش میروی

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
گر در آب و گر در آتش میروی آن نمیدانم برو خوش میروی در رخت پیداست والله رنگ او رو که سوی یار مه وش میروی نقشها را پشت و پایی میزنی سوی نقش نامنقش میروی ذوق جانها میزند بر جان تو مست و دست انداز و سرکش میروی در پی تو میدود اقبال رو گر به عرش و گر به مفرش میروی آنک در سر داری از سودای یار چه عجب گر تو مشوش میروی شه صلاح الدین برآ زین شش جهت گر چه ظاهر اندر این شش میروی