این طریق دارهم یا سندی و سیدی

از کتاب: دیوان کبیر ، غزل
این طریق دارهم یا سندی و سیدی اهد الی وصالهم، ذبت منالتباعد ای که به قصد نیمشب بسته نقاب آمدی آن همه حسن و نیکوی نست مناسب بدی یافتی فدیتکم فی امل اتیتکم قد قطعت وسایلی حیلة قول حاسد جان شهان و حاجبان چشم و چراغ طالبان بیتو ز جان و جا شدم، تو ز برم کجا شدی؟ یا ملک الا یا من، یا شرف الاماکن جتک کی تعیذنی، سطوة کل معتدی یار سرور و دولتم، خواجهی هر سعادتم لیک تو با همه جفا خوشتر ازین همه بدی رحمتکم محیطة، رافتکم بسیطة سادتنا، تقبلو توبة کل عابد مست میی نمیشوم، جز ز شراب اولین ده قدحی، چه کم شود از خم فضل ایزدی؟ طلعتکم بدورنا، بهجتنا و نورنا ظل خیال طیفکم دولة کل ماجد ای دل خسته هان و هان، تا نرمی ز سرخوشان پا نکشی ز عاشقان، ورنه جهود و مرتدی قبلتنا خیالهم لذتنا دلالهم یا سندی، جمالهم فتنة کل زاهد قدر وصالشان بدان یاد کن، آنک پیش ازین همچو زنان تعزیت بر سر و رو همی زدی خادعنی و غرنی، هیجنی و جرنی نور هلال وصلکم من افق مشید ای دل مست جستوجو، صورت عشق را بگو بر دو جهان خروج کن، هرچه کنی میدی